اگردر امتحان دیده گان جادویی تو
رنگ باختم و مجنون شدم
از دل بیمارم بود
نمی دانستم کمان ابرویت این چنین است
تیری را در قلب من خواهد زد
که با درد آن پیرتر می شوم
تاهر لحظه با جام شرابی آرزو کنم
ای کاش عاشق نمی شدم
رنگ باختم و مجنون شدم
از دل بیمارم بود
نمی دانستم کمان ابرویت این چنین است
تیری را در قلب من خواهد زد
که با درد آن پیرتر می شوم
تاهر لحظه با جام شرابی آرزو کنم
ای کاش عاشق نمی شدم
No comments:
Post a Comment