Monday 6 March 2017




غم هایم همین امشب مهمانم  می شوند
تا به صبح من میرسم ویران ویران می شوم
صورتک های قشنگی در خواب می بینم
بوسه هایی از لب هوشیار یار می چینم
اسب زیبای من برای رفتنم آماده است
حس خوبی دارم اینجا غم بیگانه است
دستانش را به لطف وکرمش می بوسم
پس بدان  درروز روشن من تورا می جویم
هیچ دانی خوب رویان ازچه نازی میکنند
پیش ما چون می رسند شرمساری می کنند

No comments:

Post a Comment