مارا حقیقت تلخی است
که پیغام آشنا
زهری است برجام شراب آروزی من
در نامه های رسیده براین گذر بدان
مهری است برلبان سکوت من
صبری است بی انتها
اما امیدی است در نگاه غم
خاکی است همیشه خشکیده در فضا
روحی است رنجور ز مر گ قو
در برکه کم آبی و عطش لحظه ای تو
این ماهی خشکیده در ساحل انتظار
داستان غم دل های ماندنی است
فریاد ساز غم آلود زندگی است
دیگر به سه تار غم نمی زنم
چون تاری نمانده است
ما را چه می شود
اشکی نیست براین نعش یار ما
از بس گریه می کنم در غم درد های تو
خونی جگر شود و دیده گانم کور
که پیغام آشنا
زهری است برجام شراب آروزی من
در نامه های رسیده براین گذر بدان
مهری است برلبان سکوت من
صبری است بی انتها
اما امیدی است در نگاه غم
خاکی است همیشه خشکیده در فضا
روحی است رنجور ز مر گ قو
در برکه کم آبی و عطش لحظه ای تو
این ماهی خشکیده در ساحل انتظار
داستان غم دل های ماندنی است
فریاد ساز غم آلود زندگی است
دیگر به سه تار غم نمی زنم
چون تاری نمانده است
ما را چه می شود
اشکی نیست براین نعش یار ما
از بس گریه می کنم در غم درد های تو
خونی جگر شود و دیده گانم کور
No comments:
Post a Comment