Thursday 16 March 2017

خوابم نمی برد از قصه های تو....
اسبی نمی آید برای بردن من.....
قصری نیست برای این تن خسته.....
داستانت رابگو به هر ساز و نیرنگی .....
قصری که درآن پری های من جان خواهند داد.....
داستانت را بگو با نیرنگ و خنده هایت.....
خوابم نمی رود از این دشنه های انتقام.....
ازقتل عام پری های قشنگ من.....
صبرم نشسته بربال ارزو ....
با من بگو چه کردی که خوابم نمی رود.....
که خوابم نمی رود .....
سازم شکست و قلبم به خاک نشست....
دربیابانی که نسل من .....
خون گریه می کنند به آرزو......
حس قشنگی داشت اگر داستان تو.....
تکرار وعده های دیگری نبود......
همیشه بهانه ها همیشه وعده ها....
این قصه تکراری راپایانی نیست...
دنیای مسخره تکراری -شعرحاجی اقا

No comments:

Post a Comment