Sunday 26 March 2017



هنوز به پنجره می نگرم
به سمورکنجکاوی که
غم های من را می بیند
از پشت پنجره تنهایی من
یاد آن چشمه سردی می افتم
که دردامنه کوهای قشنگ شاهرود
من را به عمق شناخت خودم می بخشد
دراین جاده تنهایی
 نرسیده به قلب مادر
خانه ویرانه من سرد خواهد شد
پشت این پنجره تنهایی
مردی کرولال است
که به اندازه غم های سردوجودش تنها است
دلم خسته از این همه سرما
مادر شال من کو
هواسرد است می لرزم
نگاهم خسته از تکرار غلط هایم
شاید پرواز کنم با یاد تو
شاید پیاده به راهی بروم
که در آخر آن می دانم نابودی است
شاید سازی بخرم از بازار خداوند
شاید دل من را بزند با سازی خوش
آنچنان خوش که پروازکنم
پرواز ازاین پنجره ها
آدم ها ..غم ها..
نمی دانم مادر هواسرداست
آدم برفی هم غمگین است اینجا
هنوز جادوگرپلید غصه هایت
می ترساند دلم را
شعر-حاجی اقا-دل شکسته

No comments:

Post a Comment