دریک قدمی درخت آرزو
من مانده ام با دیده گان حسرت
جنگ من اتفاقات سخت ودردمن
می بینم مردم پراکنده می شوند
از غم زیاد
سرما در وجود من
هرکس آینه ای را می بوسد
دیگر کسی نمی خندد
فکرزیبای هوس کنجکاو است
بربال فرشته آرزو
هوا سرد است نازنین من
هوا سرد است
چشمان مردم در انتظار کسی است
او نمی آید و هوا هم چنان سرد است
هرکس سبدی دارد از آرزو
من خسته از نگاه تو
هوا سرد است دلم گرم نیست
پرستو ها نیامده اند دلم غمگین است
لباس بخت تو پوسید از انتظار
درانتظار جادوی خوشبختی بمان و بدان
هوا سرد است ..نازنین مادر
پرستو ها نیامده اند خانه هم چنان خالی است
از خنده های تو
شعر - خنده های پوچ
حاجی اقا
من مانده ام با دیده گان حسرت
جنگ من اتفاقات سخت ودردمن
می بینم مردم پراکنده می شوند
از غم زیاد
سرما در وجود من
هرکس آینه ای را می بوسد
دیگر کسی نمی خندد
فکرزیبای هوس کنجکاو است
بربال فرشته آرزو
هوا سرد است نازنین من
هوا سرد است
چشمان مردم در انتظار کسی است
او نمی آید و هوا هم چنان سرد است
هرکس سبدی دارد از آرزو
من خسته از نگاه تو
هوا سرد است دلم گرم نیست
پرستو ها نیامده اند دلم غمگین است
لباس بخت تو پوسید از انتظار
درانتظار جادوی خوشبختی بمان و بدان
هوا سرد است ..نازنین مادر
پرستو ها نیامده اند خانه هم چنان خالی است
از خنده های تو
شعر - خنده های پوچ
حاجی اقا
No comments:
Post a Comment