Saturday 18 February 2017




گربه خنده های دلم طعنه می زنی
هزار بار به نازابرویت حریم می شکنم
بدان هرگز خیانت نکرده ام
خنده های من ز شوق دیدار تو بود
چرابه طوفانی دلم را می بری
سر به صحرا می زنم در پناه تو
ندیدی
این دیده اشک بار محتاج نگاه تست
خسته ودرمانده می شوم
بس کن ازاین طوفان
این حادثه  بس عظیم است
من را پناهی نیست
اگر انتقام می یری
بزن بزن تیر عشق را با ابروی کمانت
این خون ریخته محتاج التماس نیست
من نگاهم را به زخم تو عادت داده ام
به عشقی که بی کران است
به این دل آشفته چه طعنه می زنی
من دیوانه نیستم
شعر حاجی اقا

No comments:

Post a Comment