گربه خنده های دلم طعنه می زنی
هزار بار به نازابرویت حریم می شکنم
بدان هرگز خیانت نکرده ام
خنده های من ز شوق دیدار تو بود
چرابه طوفانی دلم را می بری
سر به صحرا می زنم در پناه تو
ندیدی
این دیده اشک بار محتاج نگاه تست
خسته ودرمانده می شوم
بس کن ازاین طوفان
این حادثه بس عظیم است
من را پناهی نیست
اگر انتقام می یری
بزن بزن تیر عشق را با ابروی کمانت
این خون ریخته محتاج التماس نیست
من نگاهم را به زخم تو عادت داده ام
به عشقی که بی کران است
به این دل آشفته چه طعنه می زنی
من دیوانه نیستم
شعر حاجی اقا
هزار بار به نازابرویت حریم می شکنم
بدان هرگز خیانت نکرده ام
خنده های من ز شوق دیدار تو بود
چرابه طوفانی دلم را می بری
سر به صحرا می زنم در پناه تو
ندیدی
این دیده اشک بار محتاج نگاه تست
خسته ودرمانده می شوم
بس کن ازاین طوفان
این حادثه بس عظیم است
من را پناهی نیست
اگر انتقام می یری
بزن بزن تیر عشق را با ابروی کمانت
این خون ریخته محتاج التماس نیست
من نگاهم را به زخم تو عادت داده ام
به عشقی که بی کران است
به این دل آشفته چه طعنه می زنی
من دیوانه نیستم
شعر حاجی اقا
No comments:
Post a Comment