این تن آغشته به خون است زتنهایی تو
پیش شب خسته جنون است زتنهایی تو
لیلی ومجنون من سرگردان عالمند
تابپرسندازفلک دیدار رسوایی تو
خواب ترسا زخم جان خویش بود
اوندانست مشق عشق است ودلداری تو
پیرو راهی شدند عاشقان شب پرست
درمیان راه جان دادن به خونخواهی تو
نوبت من می شودتا هواداری کنم
گرمرارخصت دهندیاران ز بیداری تو
برمزارعاشقان رقص رفاقت می زنند
مطرب خسته چه می خواندزدینداری تو
نوبت خواب خوش دیوانگان عالم است
مست مست هم میشوندیاران زخماری تو
ذره ذره جام من پر می کنی بارقص خود
درعجب ماندم ازاین رقص وازاین فریادتو
شعربی وزن وقافیه -حاجی اقا
No comments:
Post a Comment