این قصه های من پایانی نیست
در شب بارانی دلم
انگار خنجری می زنند درشب
برقلب کبوتران حرمم
تا کجا باید تحمل کنم
هم چنان باران می بارد
دستانم خالی است
اما همچنان باران می آید
همچنان کودکان گرسنه می خوابند
شب سیاه است وسرداست
بازهم باران می بارد
گوش ها نمی شنود ودیده هانمی بیند
این شب سرد همچنان می تازد
بردل های پریشان
نگاه کن به آن سوی سرزمین نور
ایستاده در انتظار تو
فردا آسمان دلت آسمانی است
مونترال - حاجی اقا-رها می شوم
No comments:
Post a Comment