باید فهمید
بایدلباسی نوداشت ازحکمت خدا
باارزوی سلامتی برای مردم داشت
باید خانه هارابا رنگ محبت زیبا کرد
باید گل های شمعدانی ها را
به نیت زیارت امام رضا آب داد
باید کودکی راصدازد
احوالش راپرسید لقمه نانی داد
باید نقاشی کرد دنیای قشنگ ساخت
وبرد سربازار تا خریداری باهوش
هوس کند عاشق بشود
باید برمزارمادرآب ریخت
دعا خواند گریه کرد
اینها خوب است
اینها آدم را می سازند
باید سلام کرد و بدون غرور راه رفت
اسم من باران است
متولد ابرها هستم
همسایه ماه وخورشید
من بالای سرابادی هستم
انجا که مردم می خندند
باید نماز خواند تنها بود فکر کرد
باید خودپرسید من کجا خواهم رفت
آسمان مال من نیست
زمین جای غرورنیست
باید هوس کنم بخشنده گی را
و سلامی به رهگذران بدهم
باید مورچه ای راهم دوست داشت
کبوتری را دانه داد
باید دست پدر را بوسید
شاخه گلی خرید به مادرداد
من هنوز نوجوانم با قلبی پراحساس
من هنوز معمای زندگی را نمی دانم
باید گفت باید رفت باید خندید
من هم باید بروم
اسم من باران است
میان ابرها نزدیک خورشی وماه
بایدلباسی نوداشت ازحکمت خدا
باارزوی سلامتی برای مردم داشت
باید خانه هارابا رنگ محبت زیبا کرد
باید گل های شمعدانی ها را
به نیت زیارت امام رضا آب داد
باید کودکی راصدازد
احوالش راپرسید لقمه نانی داد
باید نقاشی کرد دنیای قشنگ ساخت
وبرد سربازار تا خریداری باهوش
هوس کند عاشق بشود
باید برمزارمادرآب ریخت
دعا خواند گریه کرد
اینها خوب است
اینها آدم را می سازند
باید سلام کرد و بدون غرور راه رفت
اسم من باران است
متولد ابرها هستم
همسایه ماه وخورشید
من بالای سرابادی هستم
انجا که مردم می خندند
باید نماز خواند تنها بود فکر کرد
باید خودپرسید من کجا خواهم رفت
آسمان مال من نیست
زمین جای غرورنیست
باید هوس کنم بخشنده گی را
و سلامی به رهگذران بدهم
باید مورچه ای راهم دوست داشت
کبوتری را دانه داد
باید دست پدر را بوسید
شاخه گلی خرید به مادرداد
من هنوز نوجوانم با قلبی پراحساس
من هنوز معمای زندگی را نمی دانم
باید گفت باید رفت باید خندید
من هم باید بروم
اسم من باران است
میان ابرها نزدیک خورشی وماه
No comments:
Post a Comment