Sunday 15 January 2017





امشب شب من است
که به آسمان غمگینم نگاه می کنم
درشبی که ماه هم حوصله من را ندارد
قدم زنان از کوچه های آرزو می گذرم
ودر امتداد کوچه رهگذران آشنایی رامی بینم
با بغل بغل آرزو
دیگر از این زمان خسته کننده نمی ترسم
 دوست دارم احساس کنم آرزوهای تورا
امشب در جریان نگاه زیبایی ستارگان
من مانده ام به تماشای گوشواره های ماه
خال لبت به رقص گیسوانت می خندد
این دل آشوب می کند به ناز تو
امشب شب من است امشب شب من است
 در پرسش خودم چه غوطه ور می شوم
تا عاشقانه آرزو کنم بوسه ای ازلبان تو
اما در امتداد شب هنوز رهگذرانی
می اندیشند به تو ای معبود من
چون خاطری به ذهن جوانی عاشق
پرپر می زنم در قفس اسارت تو
ای کاش چوب جادویی جادوگر پلید
در دست من بود و آرزوهای قشنگ تو
یک لحظه رنگ می زدم پیراهن خیال تو
به گل های قشنگی که زمزمه می کنند
باور بودن و دوست داشتن را
امشب شب من است
درپرواز آرزوی تو
ای قشنگ آسمانی بخند
تاوقت باقی است بخند
بر لطف بی کران او

No comments:

Post a Comment